به گزارش راهبرد معاصر؛ غرب آسیا از لحاظ سیاسی و فرهنگی شرایط بسیار پیچیده ای دارد که تنظیم نوع رفتار در این منطقه بدون شک با ظرافت های خاصی همراه است. وجود رژیم صهیونیستی در کنار عربستان سعودی و امارات متحده عربی و مخالفت جدی افکار عمومی منطقه با سیاست های محور عبری- عربی – غربی شرایط را برای آمریکا به لحاظ اتخاذ "سیاست خارجی منفعت محور" سخت کرده است. بنابراین ایالات متحده ضمن ایجاد یک سیاست واحد در کل منطقه، باید با تک تک کشورها نیز در ارتباط باشد. حال این سئوال مطرح میشود که سیاست خارجی آمریکا اساسا در کاخ سفید چگونه خواهد بود؟ آیا رویکرد واحدی بین دموکراتها و جمهوری خواهان در قبال عربستان وجود دارد؟
قبل از پرداختن به سئوال مورد نظر باید توجه کرد که شرایط داخلی آمریکا به نحوی است که اصولا کشورهای مختلف همواره به این نکته توجه می کنند که با اجتناب از ورود به عرصه تحولات سیاست داخلی آمریکا، بهگونهای رفتار نکنند که گویی طرفدار یکی از دو حزب اصلی این کشور هستند. چراکه قانون آمریکا به نحوی است که حزب سومی امکان قدرت گیری را در این کشور ندارد. بنابراین طرفداری یک کشور از یکی از احزاب آمریکایی نگاه تاکتیکی است و با نگاه راهبردی در تعارض است. برای مثال، رژیم صهیونیستی تا سال 2012 تلاش کرد، یک موضوع فرا حزبی در داخل آمریکا اتخاذ کند که تغییر این وضعیت بعد از آن همواره به زیان این رژیم بوده است.
عربستان سعودی نیز در سال 2016 به حزب جمهوریخواه نزدیک شد بهگونهای که ریاض اولین مقصد سفر خارجی دونالد ترامپ بعد از راهیابی به کاخ سفید بود. در چهار سال ریاست جمهوری ترامپ، به باور سناتور آمریکایی "باب منندز"، سیاست خاورمیانهای آمریکا در گروگان سیاستهای عربستان بود. مقامات سعودی با اطمینان از حمایت آمریکا، به جنگ یمن ادامه دادند، قطر را محاصره کردند و همچنین از حامیان اصلی خروج آمریکا از توافق هستهای ایران بودند که در زمان رئیسجمهور دموکرات باراک اوباما امضاشده بود. در آن زمان و در جریان قتل جمال خاشقچی، رئیسجمهور آمریکا با دفاع از اقدامات بنسلمان و اجتناب از محکوم کردن او، سبب خشم حزب دموکرات از خود و عربستان سعودی شد.
به اعتقاد کارشناسان و نخبگان سیاسی غرب، ایالاتمتحده به دنبال حفظ منافع منطقهای و بینالمللی و خواستار حفظ اتحاد آمریکا و عربستان است. موقعیت استراتژیک عربستان سعودی در خاورمیانه، ثروت عظیم، منابع نفتی و موقعیت آن در بازار جهانی انرژی، نقش عربستان در ایجاد فشار برای تن دادن به سازش در فلسطین همگی عواملی هستند که اتحاد استراتژیک با این کشور را ضروری میکند.
حال اینکه مهمترین مسئله این منطقه در سالهای اخیر بدون شک از دید ایالاتمتحده، ایران بوده است؛ موضوعی که ایالاتمتحده و عربستان برای مقابله با آن به یکدیگر نیاز دارند. موضوع ایران تا جایی اهمیت دارد که درواقع قسمت مهم روابط ایالاتمتحده با پادشاهیهای خلیجفارس، بهویژه سعودی حول محور ایده مهار ایران بنا شده است.
رژیم صهیونیستی نیز از دیگر عواملی است که سعی در ایجاد ارتباط راهبردی بین عربستان و شخص بن سلمان با آمریکا زمان ریاست جمهوری بایدن را دارد. این رژیم دریافته است که بن سلمان بهترین گزینه برای تحمیل سیطره رژیم صهیونیستی بر منطقه و مقابله با محور مقاومت است. دشمنی علنی بن سلمان با جنبش های مقاومت ضد صهیونیستی، از حزبالله گرفته تا حماس و جهاد اسلامی و انصار الله و حشد الشعبی همه و همه گواه این مدعاست.
ارزیابی مصاحبه سفیر رژیم صهیونیستی در آمریکا با سایت "اکسیوس" نشان میدهد که تنها نکته مورد اختلاف بین آمریکا و رژیم صهیونیستی در مورد ولیعهد سعودی این است که آمریکا او را موجودی ابله می داند که نقشه های آمریکا را در منطقه خراب می کند اما "اسرائیل" معتقد است درست است که بن سلمان نادان است اما فایده ه اش بیشتر است.
آنچه برای مقامهای آمریکا نگرانکننده خواهد بود نزدیکی ریاض به روسیه و چین، دستکم در مورد مسائلی که برای واشنگتن اهمیتی حیاتی دارند، است. با توجه به فرهنگ سیاسی محمد بن سلمان در سیاست خارجی عربستان شاهد تلاش او در راستای عمل کردن به یک راهبرد منطقهای و فرامنطقهای برای حفظ، تثبیت و افزایش قدرت خود در منطقه است. او با استفاده از دیپلماسی فعال، دلارهای نفتی ناشی از اقتصاد رانتی در تلاش است چالشهای روابط با آمریکا را مرتفع سازد و با شریک سازی چین و روسیه در پروژههای بلند پروازانه خود، روابط راهبردی خود را با این دو کشور بیش از پیش افزایش دهد.
بن سلمان با نادیده گرفتن درخواست رئیس جمهور جو بایدن برای افزایش تولید نفت و نجات ایالات متحده و جهان از یک بحران اقتصادی قریب الوقوع، حامیان خود در واشنگتن را به چالش کشیده است. در حالی که جهان همچنان تحت تاثیر افزایش شدید قیمت انرژی است، شرکای غربی بن سلمان که گاهی به عنوان متحدان شناخته می شوند، بار دیگر نتوانستند او را درک کنند.
نکته دوم در عوامل واگرایی بین عربستان و ایالات متحده، تلاش دولت بایدن برای احیای برجام است. از آنجایی که یکی از اصلی ترین عوامل خروج ترامپ از برجام، عربستان سعودی بوده است حال تلاش دوباره این کشور برای احیای توافقنامه هسته ای بین ایران و شش کشور قدرتمند جهان، باعث دلسری عربستان به عنوان شریک راهبردی آمریکا خواهد شد.
نکته قابل تامل این است که مذاکرات اخیر بین ایران و عربستان که در آن تلاش می شود از اختلاف ها کاسته شود و در نهایت یک رابطه راهبردی بین دو کشور ایجاد شود نیز منافع ایالات متحده و رژیم صهیونیستی را با خطر مواجه کرده است. به طوری که برخی از کارشناسان معتقدند که رفتار عربستان در نزدیکی به ایران، برگرفته از ناامیدی این کشور از حمایت های آمریکا در خاورمیانه است و عملا عربستان سعودی احساس خلا امنیت در منطقه کرده است.
ارتباط و حمایت های صریح بن سلمان از جمهوری خواهان و شخص دونالد ترامپ نشان می دهد که نگاه بایدن به عربستان در وضعیت کنونی، در راستای خواستههای عربستان و شخص بن سلمان نیست. از این رو گزاره های مختلف نشان می دهد که وی بهدنبال ترامپ به عنوان رئیس جمهوری بعدی آمریکاست. در حالی که حداقل هنوز نزدیک به سه سال تا حضور بایدن و دموکراتها در راس معادلات اجرایی واشنگتن زمان باقی است، ولیعهد سعودی پالس های مثبتی را به ترامپ و جمهوریخواهان در خصوص حمایت از آنها ارسال کرده و همین مسئله، می تواند منجر به بروز تنشهای تازه ای میان آمریکا و سعودیها شود.
روزنامه گاردین در گزارشی به موضوع روابط عربستان سعودی و ایالات متحده پرداخته و میگوید: " محمد بن سلمان از بازگشت دونالد ترامپ به قدرت حمایت میکند و روی این مسئله سرمایهگذاری اقتصادی نیز کرده است". این روزنامه در این گزارش که به قلم جولین برگر، دبیر بخش جهان این نشریه است مینویسد: "همزمان با امتناع عربستان سعودی برای کمک به آمریکا در مجازات روسیه در پی حمله به اوکراین، محمد بن سلمان، ولیعهد ماجراجوی این کشور ۲ میلیارد دلار در صندوق سرمایهگذاری جدید و آزمون پسندادهای که توسط جرد کوشنر، داماد دونالد ترامپ اداره میشود قرار داده است. اقداماتی که نشان میدهد ولیعهد سعودی روی بازگشت ترامپ به قدرت سرمایهگذاری میکند."
ماجرا به این نقطه ختم نمی شود! بن سلمان نشانههایی را از قمار خود برای بازگشت ترامپ به قدرت در سال ۲۰۲۴ بروز میدهد. درخواستهایی برای انجام تحقیقات درباره سرمایهگذاری هنگفت عربستان سعودی در یک شرکت سهام خصوصی متعلق به جرد کوشنر داماد دونالد ترامپ مطرح شده است. «صندوق سرمایهگذاری عمومی سعودی» که تحت کنترل ولیعهد عربستان قرار دارد، در شرکت "افینیتی پارتنرز" سرمایهگذاری ۲ میلیارد دلاری کرده است.
نخستین هدفگذاری بن سلمان در این مسیر، پیروزی جمهوری خواهان در انتخابات میاندوره ای کنگره است. در این صورت، قطعا چشم انداز مسیر تعاملی ترامپ- بن سلمان از امسال تا سال ۲۰۲۴ مشخص تر شده ومراودات پنهانی این دو از فاز نهان وارد فاز آشکار می شود. در همین زمینه جان جنگینز، سفیر پیشین انگلیس در عربستان سعودی هم می گوید: «من گمان می کنم که بن سلمان روی پیروزی جمهوری خواهان در انتخابات میان دوره ای و پس گرفتن مجدد ریاست جمهوری از سوی این حزب (چه با ترامپ و چه بدون او) شرط بندی کرده است.
شرایط جدید نظم بین المللی که در اثر جنگ اوکراین بهوجود آمده است، اتخاذ سیاست های سخت را به دموکرات های علیه عربستان نمی دهد، اما به نظر میرسد که بر بایدن و همراهانش مسجل شده است که امکان معامله با ولیعهد سعودیها به دلیل همپوشانی منافع شخصی و سیاسی وی و ترامپ وجود نخواهد داشت! در چنین شرایطی امکان دارد دموکراتها رو به روشهای دیگری بیاورند که فرجام آن حذف فیزیکی یا سیاسی بن سلمان از دربار سعودی و معادلات قدرت در ریاض باشد.البته سیاست حذف بن سلمان در جایی قطعی خواهد شد که هر دو حزب آمریکا به یک جایگزین بهتر از بن سلمان برسند.
نکته دوم این است که اگر امکان سنجی حذف بن سلمان برای دموکراتها وجود نداشته باشد، آنها ولیعهد نابخرد عربستان را تنبیه خواهند کرد و عملا وی را در محدودیت قرار خواهند داد. اعمال تحریم علیه محمد بن سلمان به خاطر قتل خاشقچی ، قطع موقت تماس با وی، عدم ممانعت از پیگرد سعودیها در دیوان کیفری بینالمللی به خاطر جنایات جنگی در یمن و نقض حقوق بشر، توقف فروش سلاح به عربستان و تلاش برای ایجاد دوگانگی در بین شاهزادگان آل سعود برای فشار آوردن به بن سلمان در راستای تامین منافع آمریکا خواهد بود.
البته محدودیت هایی نیز دموکراتها وشخص بایدن در راستای تنبیه بن سلمان دارند که بدون شک برای اقدامات تلافی جویانه در نظر گرفته می شود. خرید فعلی و آتی تسلیحات از شرکتهای آمریکایی به شرکتهای روسی، چینی، انگلیسی یا فرانسوی سوق مییابد و همکاری عربستان با چین در برنامه موشکی و برنامه هستهای این کشور تشدید میشود. سرمایهگذاری مستقیم خارجی عربستان در بخش خصوصی آمریکا احتمالاً کاهش مییابد و همچنین، دولت عربستان ممکن است تصمیماتی درباره تولید نفت اتخاذ کند که بر برنامه انرژی سبز بایدن تأثیر منفی گذاشته و یا قیمت سوخت را به سطحی افزایش میدهد که برای پایگاه سیاسی بایدن نامطلوب باشد.
بدون شک همراهی و هماهنگی بین عربستان و آمریکا در مسائل مختلف منطقه ادامه خواهد داشت و ایالات متحده برای پشبرد سیاست های خود در خاورمیانه به عربستان بهعنوان یک متحد نگاه می کند. تنها تفاوتی که ممکن است در سیاستهای آمریکا نسبت به عربستان بوجود بیاید، مربوط به شخص بن سلمان خواهد بود که اختلاف بین جمهوری خواهان و دموکرات ها را نیز بر سر این موضوع دربر خواهد داشت اما اگر حساسیت داخلی بر سر باج دادن جمهوری خواهان به بن سلمان بوجود بیاید، بدون شک در فاز آشکار امتیازی به بن سلمان داده نخواهد شد. اتفاقی که در زمان ترامپ بر سر مسئله روسیه بهوجود آمد و ترامپ بر خلاف میل باطنی، نتوانست با روسیه رابطه راهبردی ایجاد کند.
از طرفی بن سلمان ولیعهد کنونی سعودی خواهان به رسمیت شناخته شدنش قبل از انجام هر چیزی، بهعنوان حاکم فعلی عربستان سعودی و پادشاه آینده این کشور است. بنابراین بن سلمان در یک بازی خطرناک و ریسک پذیر تنها بهدنبال حمایت جهوری خواهان از خود است و برای بهدست آوردن حمایت دموکراتها در راستای منافع آنها حداقل تا به امروز اقدامی را انجام نداده است.
نکته پایانی این است که بن سلمان و عربستان تا زمانی برای آمریکا ارزش و اعتبار خواهند داشت که در راستای منافع آمریکا قدم بر دارند. عربستان مستقل از آمریکا هیچگاه قابل پذیرش نخواهد بود و عملا تا امروز هم این کشور اراده ای در اتخاذ رویکردهای خود نداشته است و هم موضوعاتی همچون احیای برجام و عدم الویت نخست غرب آسیا برای آمریکا، شرایط این کشور را در آینده سخت خواهد کرد.